پروانه را چو مرغ چمن نیست تاب گل جانسوزتر ز آتش شمع است آب گل هرگز چنان نشد که ز بی برگی چمن از رهن می فروش برآید کتاب گل در گلشنی که چهره بر افروخت شمع ما مستان نمی خورند به غیر از کباب گل شد پاره تا به گوش ز خمیازه اش دهن ای دل مگو خمار ندارد شراب گل هرگه به سوی باغ، تو ای سرو بگذری مرغ چمن خجل شود از اضطراب گل آمد بهار و شور جنون فتنه ساز شد دارم دلی چو خانه ی بلبل خراب گل خیل بهار می رود و جام در وداع همچون گل پیاده دود در رکاب گل ما را به کار حسن سلیم امتیاز نیست بلبل نمی کند به چمن انتخاب گل سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۵۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101510