پیش بینان همه گفتند کسی می آید بدل او به غلط نیز بسی می آید یوسفی عصمت و احمد صفتی برخیزد موسی آیات و مسیحا نفسی می آید خر سواران همه رفتند چو دجال امروز مهدئی گرم عنان بر فرسی می آید حاکم نزع سلاح است بود آمر صلح این چنین دادگر و دادرسی می آید بلکه موسی کندش جده و عیسی تنعیم شحنه آدم اول عسسی می آید عنکبوتا ندهی تار نبندند قنار هر طرف بانگ گسستن مگسی می آید شمس در طور سرایت ز چه تابد، هر صبح موسی آسا، به امید قبسی می آید کاروان رفت و در این مرحله گم گشته بسی است سعی کن تا که صدای جرسی می آید طایر گلشن جاویدم و اندر نظرم وسعت کون و مکان چون قفسی می آید منعما خرمنت ار بگذرد از خرمن ماه پیش ماش ار نگری چون عدسی می آید پاکتر ز آینه رخساره دریاست چه باک بر سر موج اگر خار و خسی می آید نیست کس عاشق آن شاهد یکتا «حاجب » نارسی می رود و بوالهوسی می آید حاجب شیرازی : گزیدهٔ اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/140078