پی صید افگنی بیرون شد از بزم شراب امشب ز شاخ شعله در پرواز شد مرغ کباب امشب من و معشوق در یک پیرهن بودیم از مستی گریان کتان را بخیه می زد ماهتاب امشب ز خواب خویش تا صبح قیامت برنمی خیزم نهادم سر به بالین و تو را دیدم به خواب امشب ز چشم چون نگه بیرون شدی گفتی که باز آیم مگر از جانب مغرب برآمد آفتاب امشب به گلشن آمدی و جلوه را دادی سرافرازی چو باد صبح دادی سرو را پا در رکاب امشب نشستم تا سحر مانند شمع از وعده خامت به گرد چشم من می گشت ناله چنگ و رباب امشب حدیث ابروان دلکشت تکرار می کردم به روی صفحه بالین چوبیت انتخاب امشب به دنیا فتنه ها پیدا شود از غفلت شاهان تو مست افتادی و شد انجمن بی آب و تاب امشب به مجلس آمدی و شمع را چون سیدا کشتی کشیدی باده و پروانه را کردی کباب امشب سیدای نسفی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/134281