چرا با دیگران مهر و وفا با من ستم داری مرا پیوسته خوار و این و آن محترم داری هر آن حسنی که خوبان راست داری بلکه افزونتر همی مهر است و بس در دلبری چیزی که کم داری فریبم می دهی تا کی گهی از نقل و گه از می بده بوسی اگر با من سر لطف و کرم داری ز درمان باشدم خوشتر هر آن دردی که هست از تو ز تریاق آیدم بهتر اگر در دست سم داری ز سیر باغ و بستان بی نیازی داده یزدانت که از رخ هر کجا باشی گلستان ارم داری همی زآن سوره ن و القلم می خوانم از قرآن که در ابرو و بینی معنی ن و القلم داری بلند اقبال اگر هستی بلنداقبال از وصلش چو ابرویش ز بار غم قد از بهر چه خم داری بلند اقبال : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/131407