چندم ای اشک به تاراج محبت خیزی پی خونریزی ارباب ملامت خیزی ای اجل بر سر بالین من آیی ترسم که به امید نشینی و به حسرت خیزی پای دل بوسم و گویم که مبادا در حشر تا که از زخم ملامت به سلامت خیزی تو پس زانوی رشک ای دل و او پهلوی غیر نشود گر تو ازین حلقه صحبت خیزی نشئه‌ی درد فصیحی به دلت باد حرام از غم آباد بلا گر به سلامت خیزی فصیحی هروی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۱۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/137622