چون تنک ظرفان کجا من می ز ساغر می کشم همچو غواض گهرجو، شیشه بر سر می کشم از کفم سررشته ی پرواز بیرون رفته است گر گشایم بال را، خمیازه بر پر می کشم هردم از یاد لبش خود را تسلی می دهم خامه ی لب تشنگانم، نقش کوثر می کشم سرگذشت خویش را یوسف فرامش می کند گر بگویم من چه از دست برادر می کشم من چنین خوار و کلام من عزیز روزگار بحرم و حسرت برای آب کوثر می کشم سوخت از یک آه گرم من سلیم امشب فلک کار مشکل می شود گر آه دیگر می کشم سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101525