چون گلم از جامه بر تن مانده دامانی و بس همچو تصویرم ز پیراهن گریبانی و بس توشه ای در راه شوق او مرا همراه نیست در بغل از داغ دل دارم نمکدانی و بس از سر عالم گذشتم همچو خورشید ای فلک چون مه نو از تو می خواهم لب نانی و بس مستی ام نگذاشت تا علم دگر حاصل کنم همچو بلبل خوانده ام درس گلستانی و بس بس که از سرگشتگی ها رفته ام در خود فرو مانده چون گرداب از اعضایم گریبانی و بس از خیال روزگار رفته روز و شب سلیم در نظر دارم همین خواب پریشانی و بس سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101443