چو خورشید رخشنده رخ برفروخت دل آسمان را به آتش بسوخت خرد گفت: رو پیش سلطان عهد که بالای گردون کشیده ست مهد که او گوهر بحر شاه ولی است به گاه وفا و سخا چون علی است بود شاهزاده، بود تاج بخش به مردی فزون از خداوند رخش بزرگ زمین است و شاه زمان پدر بر پدر شاه و صاحب قران دلیر و سرافراز و بخشنده اوست به بخشندگی مهر رخشنده اوست حسین حسن روی حیدر توان به تدبیر پیر و به دولت جوان سعادت ازو می شود آشکار چو بویی که آید ز مشک تتار چو شیران جنگی ببندد کمر به مردی بگیرد جهان سر بسر چو جدان خود پادشاهی کند ز مه حکم تا گاو و ماهی کند الهی ترا عمر بسیار باد خدای جهانت نگهدار باد!‏ حیدر شیرازی : دیوان مونس الارواح : غزلیات : شمارهٔ ۱۲ - و له ایضا - مثنوی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/110144