چو شعله گرم درآمد، چو گل به تاب نشست چراغ باده بیارید کآفتاب نشست چو ناامید ازو گشت، دل قرار گرفت سپند سوخته چون شد ز اضطراب نشست به شمع انجمن ما نسیم محرم نیست ازان ز پرده ی فانوس در نقاب نشست به بزم باده مرو بی صحیفه ی غزلی سفینه ای بطلب تا توان به آب نشست نشست یار چو پیشت، نماز چیست سلیم نماز خویش قضا کن که آفتاب نشست سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100966