کای باب ما مگر نه ز آل پیمبریم نز خاندان حضرت زهرای اطهریم گویی کم از یهود و مجوسیم اگر چه ما ذریه ی محمد و اولاد حیدریم رخصت نداد خصم ستیزنده از غرور تا نعش چاک چاک تو در خاک بسپریم قتلای ما به ناصیه ناکرده دفن ماند ما گوییا به مذهب این قوم کافریم مسلم نه ایم بلکه ز ملحد کفورتر مؤمن نه ایم بلکه ز زندیق بتریم از ما بدین رویه که کردند منع آب از دام و دد نه کز سگ و خنزیر کمتریم مردند پیش چشم من از فرط التهاب اطفال ما و ساقی تسنیم و کوثریم در دست قوم خواری خود نایدم شگفت ما پای بند عهد خود از عالم ذریم عرض بلا کنند چو در رسته ی ولا ما خواستار دشنه و پیکان و خنجریم حجت چو غالب است چه باک ار درین دو روز مغلوب قهر مردم بیداد گستریم دشمن هرآنچه خواسته بد کرده لیک ما دل گرم وعده های خداوند داوریم زین قوم دون سگال دغاساز دادسوز جز پیش کردگار شکایت کجا بریم بس داغ و دردها که فراییش جد و مام سوی مدینه محض ره آورد می بریم تا جای باده درد به جام تو ریخت دهر ما جای آب زیبد اگر خون دل خوریم پس سجده برد بر سر و رو کرد با سنان کای از نخست قافله سالار کاروان صفایی جندقی : دیوان اشعار : ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی : بند ۴۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/129592