کجا موافق طبع تو ای خردمند است شراب ما که به تلخی چو خون فرزند است چه نسبت است به لاف بلندپروازی مرا که بال و پرم همچو تیر پیوند است درازی شب هجران ز حد گذشت، مگر گلوی مرغ سحر همچو نی پر از بند است؟ ببین چه بر سر یعقوب آمد از یوسف وفا مجوی ز معشوق اگرچه فرزند است برای داغ نخواهد فتیله تا ز کسی چو بید، جامه ی مجنون او همه بند است زبان موافق دل کن سلیم وقت سخن که شاخ، میوه نکوتر دهد چو پیوند است سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100900