کدام گل که به دامن ز نوبهارم نیست؟ ولی چه سود که دستی به آن نگارم نیست به راه وعده مرا سوخت، گر لبش امشب هزار بوسه دهد، مزد انتظارم نیست شهید عشقم و از سوز دل چو خاکستر به غیر شعله گلی بر سر مزارم نیست گل پیاده ام و شادم از سبکباری که چون نسیم چمن، هر خسی سوارم نیست ز بی دلی به اسیران عشق رشک برم حریف باخته ام، مایه ی قمارم نیست سلیم منفعل از باغبان خویشتنم که برگ سبزی در دست شاخسارم نیست سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۸۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100949