کسیکه عشق تو بر نقد دل شدش صراف چو زرخالص از هر غشی نماید صاف اگر تو طالب اکسیر عافیت هستی مسوز سیم و زر عمر ز آتش اخلاف نهی بکوره اسراف نقد و نسیه بچند خدای دوست نمیدارد اینقدر اسراف ترا ببوته چه حاجت ز کردن زیبق بملح ساجی و گوگرد سرخ فرش و لحاف به تند و شورقناعت بکش تو زیبق نفس که کیمیای تو اینست و نیست این بگزاف نظر ز سیم و زر قلب ناکسان دربند بدار ضرب محبت چونور شو صراف نورعلیشاه : دیوان اشعار : غزلیات : بخش دوم : شمارهٔ ۷۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/140498