گذشتم از سرافرازی، سر افتادگی دارم گرفتم رنگ بیرنگی، هوای سادگی دارم مرا شد نیستی هستی، بلندی جستم از پستی چو سروم کز تهی دستی، بر آزادگی دارم گرم دشمن بود تنها، به جان دوست من تنها برای رفع دشمنها، به جان ایستادگی دارم من آن خونین دل زارم، که خون خوردن بود کارم مباهاتی که من دارم، ز دهقان زادگی دارم نمودم ترک عادت را، ز کم جستم زیادت را من اسباب سعادت را، بدین آمادگی دارم فرخی یزدی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/111509