گر به طوف خاکم آن عاشق نواز آید برون از سر خاکم به جای سبزه ناز آید برون رفت سوی خانه خود یار و من تا روز حشر می نشینم بر امید آنکه باز آید برون کار خوردان از بزرگان زود می گیرد رواج شیشه از پیش خم می سرفراز آید برون گر غمش از نام بگذارد قدم فر سینه ام جان به استقبال او با صد نیاز آید برون بسته ام در خدمت زلفش کمر چون سیدا خضر کی از فکر این عمر دراز آید برون سیدای نسفی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۴۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/134616