گر شاهد غم جلوه کند کام نگیرم ور خون جگر باده شود جام نگیرم بادم که به گل نیست مرا تاب نشستن در باغ درون آیم و آرام نگیرم از بس که مرا داغ تو با برگ و نوا ساخت عمر ابد از آب خضر وام نگیرم کوته نظرم گرنه چو خورشید جمالت فیض سحر از قافله شام نگیرم دامی‌ست فصیحی ز نفس بافته عمرم چون صید غم و غصه بدین دام نگیرم فصیحی هروی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/137560