گر چه ز اندوه جهان بر دل ما صد گره است چاره عیش بسازیم که هم عیش به است می خوریم از سر آزادی و دانیم که می خوش کند حالت هر دل که ز غم پر گره است پس ازین عشوه گردون به یکی جو نخرم که همه آفت ما زین فلک عشوه ده است غم و شادی بر ما نرد گرو می بازند شادی از غم ببرد زود که شادی فره است پیش عاقل سپر از عشرت و عیش اولیتر خاصه اکنون که کمانهای حوادث به زه است با زمانه نتوان برد ستیز از چه از آن؟ که زمانه چو ببینی خس و خیره سته است ناله چنگ و می صافی و زلف چو زره چاره این غم درهم شده همچون زره است به بد و نیک جهان خرم و غمگین نشود مگر آن کس که برو حال جهان مشتبه است مجیرالدین بیلقانی : دیوان اشعار : شکوائیه : شمارهٔ ۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/114784