گه مستم و گاه در خمارم این است تمام عمر کارم از پاره ی دل، سرشک چون گل آیینه شکسته در کنارم چندم ببرد به سیر گلشن؟ از روی نسیم، شرمسارم از عالم خاک، پای عنقا ببریده ز تیغ کوهسارم پیچیده ام آنچنان که افتند مرغان به قفس ز شاخسارم بی آن گل رو، سلیم بگذشت افسرده تر از خزان، بهارم سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۴۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101604