یاران که یک یک از من بیدل جدا شدند کسرا وقوف نیست که هر یک کجا شدند بیگانگی چو بوده در آخر طریقشان اول چرا بهجر کشان آشنا شدند ای کاش خاک وادیشان بود می چو گرد از باد مرگ چونکه فراز هوا شدند صد حیف دان ز کوه و قاران خاکوش کز تندباد حادثه هر سو هبا شدند آرام رفت از دل من تا ز باغ دهر آرام نا گرفته بسان صبا شدند گل چون گیا نمایدم از گلشن جهان ز اندوه اینکه آن همه گلها گیا شدند بودند از وفا همه چون عمر بس عزیز عمر عزیزوار همه بیوفا شدند غایب ز دیده اند و به دل جمله در حضور از دل نرفته اند گر از چشم ما شدند فانی ازان طریق فنا کرد اختیار کان همرهان شدند به راه فنا شدند امیرعلیشیر نوایی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۱۷۳ - تتبع میر خسرو گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/120198