یار از رخ خود نقاب بگشود بی پرده جمال خویش بنمود زآئینه دل بصیقل جان زنگ من و ما تمام بزدود هر لحظه بصورتی برآمد دل از کف خاص و عام بربود موجود و وجود هر دو عالم از جود وجود اوست موجود خود ناظر و منظر است و منظور خود شاهد و مشهد است و مشهود خود نور علی ز جام باقی پیوسته بما شراب پیمود نورعلیشاه : دیوان اشعار : غزلیات : بخش اول : شمارهٔ ۱۰۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/140282