عاشق و می پرست و شیدائیم رانده از کعبه و کلیسائیم نه پسند برهمنیم و نه شیخ پیش این هر دو فرقه رسوائیم بگسستیم سبحه و زنار نه مسلمان کنون نه ترسائیم وقت وصف شکرلبان لالیم گرچه ما طوطیان گویائیم ما ندانیم هیچ در عالم لیک بر جهل خویش دانائیم گر به تشخیص حسن او کوریم وه که بر عیب خویش بینائیم گرچه پنهان بظلمت نفسیم لیک در نور عشق پیدائیم گلشکر زآن لبان لعل بیار زآن که ما دردمند سودائیم گرد نعلین صاحب معراج دشت پیما و عرش فرسائیم متکثر بکثرت امکان وقت توحید فردو تنهائیم تا دل و دیده وقف خوبانست گرچه زشتیم لیک زیبائیم هوشیاری مبادم آشفته ما که سرمست عشق مولائیم گرچه لا شئی و پست و ناچیزیم قطره متصل بدریائیم حسب ما بچار مادر نیست به نسب نه زهفت آبائیم خانه زادیم عشق سرمد را بهمه کاینات مولائیم چار تکبیر بر جهان زده ایم مرده گان را دم مسیحائیم آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۶۷۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100170