همچو یعقوب زنو مصلحتی ساخته ام تازه نرد نظری با پسری باخته ام بهوا داری آن طرفه غزال چینی دام در رهگذر آهوئی انداخته ام تا چه آید بمن آخر زهوسناکی دل که بگل بلبل و بر سرو سهی فاخته ام گر بتازد بسرم لشکری از جا نروم تا علم بر سر میدان تو افراخته ام گفتم ابرو برخت یا که کمانیست بخم گفت نه تیغ که بر مهر و بمه آخته ام تا که نقش علی آشفته بدل صورت بست خانه زاغیار بصد جهد بپرداخته ام آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۶۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100174