لاابالی وار تارند و قلندر گشته ایم با همه بی کسوتی دارای افسر گشته ایم پیش ساقی در نماز و گرد خم اندر طواف گوئیا از خاک میخانه مخمر گشته ایم خرمن ایمان بباد و سوخته محصول زهد همدم پیمانه و ساقی و ساغر گشته ایم گوش بربسته زپند واعظان و ناصحان همنشین عود و رود و چنگ و مزمر گشته ایم نکته ای خواندیم از آیات عشق و عاشقی واقف از آیات در هر چار دفتر گشته ایم هر یکی زین هفت اختر شد مربی دهر را ما مربی از دمی بر هفت اختر گشته ایم لیک از بس ناخلف بودیم در فرمان حق وه که عاق هفت آبا چار ما در گشته ایم خاتم جم را که عشق اوست از کف داده ایم تا که دیو نفس را ایدل مسخر گشته ایم پیر میخانه چو دید این خجلتم از لطف گفت بر مس قلب تو ما گوگرد احمر گشته ایم ما محبان علی را دستگیری میکنیم شیعیان را ما شفیع روز محشر گشته ایم گو بیا در سایه اقبال ما آشفته وار زآنکه ما روح القدس رازیب شهپر گشته ایم آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۶۹۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100192