سروشی دوش در مستی زجانان کرد پیغامم که گر مشتاق مائی عکسی افتاده است در جامم زشب تا صبح بودم بر در میخانه رحمت ‏ سحر پیر مغان جامی زرأفت کرد انعامم بزن زآن آتشین صهبا تو ساقی آتشم بر جان که من در بزم میخواران یکی میخواره خامم بشو سجاده ام در می که من آلوده زرقم ببر رختم بمیخانه که من در زهد بدنامم حدیثی زآن لب شیرین بگو مطرب در این محفل که با تلخی می شیر و شکر ریزی تو در کامم گرم سوزی چو نی اعضا پس از صد سال از رحلت نوای عشق میآید زهر بندی از اندامم حدیث از نافه چین بس کن ای عطار در مجلس که من آشفته آنزلف مشکین سیه فامم آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۷۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100213