گفته بودی که زکویت بملامت بروم دل بر تست کجا من بسلامت بروم من بمیخانه زدم خرقه سالوس به آب رندم ایشیخ نگوئی بملامت بروم مدتی زیسته ام دور زجانان بوطن گر بغربت بدهم جان بغرامت بروم بی سؤالم در جنت بگشایند بقبر با ولایش چو بصحرای قیامت بروم مرده گان زنده کنم چون ببرندم بلحد میبرم نام علی تا بکرامت بروم از نجف تا بگلستان بهشتم خوانند من آشفته از آن در بندامت بروم میروم داغ غلامی تو دارم بجبین در صف حشر باین داغ و علامت بروم آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۷۷۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100271