این دل غمزده یکی وان لب لعل فام دو هوش کی آیدش بسر مست یکی و جام دو بیش ندیده نکته ای عارف و عامی از لبت معنی مختلف دهد نقطه یکی کلام دو کرد دلم چو سرکشی بست دو گیسویش به بند رایض عشق این کند اسب یکی لجام دو حور اگر چه خواندمت یا که پری بگفتمت نکته شناس گو بود یاریکی و نام دو چهره تو صباح من زلف شبان تیره ام هست بشهر عاشقان صبح یکی و شام دو کرد بدیده و دلم جا خم ابروی کجت هست دو سر ولی بود تیغ یکی نیام دو روز قیامت ار شود قامت دوست جلوه گر وای بحال مردمان حشر یکی قیام دو میکشدم زهر طرف آن دو شکنج گیسوان زنده کجا رود برون صید یکی و دام دو در رمضان هجر تو من شب وروز روزه ام آشفته چاره ای که شد ماه یکی صیام دو حاصل ارض و این سما خلقت مرتضی بود کس نشنیده در جهان زاده یکی و نام دو آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۹۷۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100470