ارغوان است که با غالیه آمیخته ای یا که بر برگ سمن سنبل تر ریخته ای شهر برهم زده آشوب دو چشم سیهت این چه فتنه است ندانم که برانگیخته ای نیست در طره خوبان بجز از فکر خطا تا کی ایدل تو در این سلسله آویخته ای نام اغیار شده ذکر لب شیرینت این چه نوش است که با نیش درآمیخته ای لاجرم مردم چشمان تو بیمار بماند بسکه مشک از خم زلفین سیه بیخته ای مظهر نور علی گرنه ای فتنه شهر زابروان تیغ دودم از چه برآهیخته ای راه بر اوج جلالش نبری آشفته گرچه جبریل شوی بال فروریخته ای آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100507