ای مو بر آفتاب تو مشکین کلاله ای ای خط بماه عارض دلدار هاله ای از احسن القصص نکند یاد یوسفش خواند از کتاب حسن تو هر کس مقاله ای از ماه تا بماهی و از عرش تا بفرش هر کس برد زخوان عطایت نواله ای گفتم مدیح حسن تو طغرائی خطت دادم ببوسه بر لب نوشت حواله ای اندوختیم خرمن سالوس ساقیا زآن آب آتشین بمن آور پیاله ای ای خوی زتو طراوت آنچهره برفزود بر گل نگر تو شبنم و بر لاله ژاله ای چون نیک بنگری دل خونین عاشق است گر داغدار سر زند از خاک لاله ای جانان جان و مظهر ذاتی و اصل نور از ماء وطین نه تنها فرخ سلاله ای معنی باء بسمله قرآن ناطقی دست خدا و مظهر لفظ جلاله ای آشفته را نزاده بجز مدحت علی ای بکر طبع تا تو مرا در حباله ای ای زلف تا قرین تو شد این دل پریش مجنون دل شکسته و حیران و واله ای آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۳۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100528