معجزه ببین که سروی و رفتار میکنی سحر مبین که ماهی و گفتار میکنی زآن خال دلفریب که در زیر زلف تست آزادگان بدام گرفتار میکنی مستان تو بغارت عقلند و صبر و هوش در عشوه ی تو مستان هشیار میکنی من شکوه از جفای تو گویم غلط کجا آن غیرتم کشد که باغیار میکنی حسن تو پارسائی و عفت بجلوه سوخت ما را بجرم کیست گنهکار میکنی نرخ شکر شکسته در وصف آن دهان شیرین حکایتی است که تکرار میکنی بهر رضای دشمن ریزی تو خون دوست کس این کند بخصم که با یار میکنی ای عقل پنجه بیهده کردی بدست عشق ای پشه با هما زچه پیکار میکنی آنجا که آفتاب حقیقت کند طلوع ای خور تو جا بسایه دیوار میکنی آشفته زینهار مبر پیش این و آن بر درگه علی چو تو زنهار میکنی آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100650