ای جنت جاوید زرخسار تو بابی دلداری و خوبی زصفات تو کتابی گلبرگ چمن آب زرخسار تو بگرفت سنبل خورد از حلقه گیسوی تو تابی ای نرگس بیمار بخوانی تو و سحرت نگذاشته در دیده مستان تو خوابی دل زد زمژه چشمک و جویای لب تست جوید نمکی مست چو شد پخته کبابی در سر هوس کوثر و تسنیم ندارد هر کس خورد از میکده عشق شرابی احباب بجز وصل نخواهند بهشتی عشاق بجز هجر ندارند عذابی لب بر لب من نه تو پس از مرگ که چون نی هر بند من از عشق تو گوید بجوابی جز زهد گنه هیچ ندیدیم و نکردیم جز عشق بتان هیچ در آفاق ثوابی این شعر تر از خامه بدفتر به چه ماند کاندر چمن از ابر سیه میچکد آبی روزی بنمائی بدل شب زخم زلف گر نیم شبان برکشی از چهره نقابی جز مدح علی هیچ نگفتیم و نگوئیم جز نام علی چون نشنیدیم جوابی آشفته فراتش بنظر موج سرابست آنرا که بسر میرود از عشق تو آبی آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۵۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100656