بازآی بمیخانه ظلمات چه میجوئی این گفت مرا هاتف ای خضر چه میگوئی با مغبچه ای بنشین کز لعل و خم زلفش هم آب بقا نوشی هم مشک ختا بوئی بگزین تو بهشتی را کاز اوست خجل جنت سروی که برش طوبی شد بنده به دلجوئی ای سرو زبالایش از بهر چه مینالی ای گل بر آن رخسار آیا زچه میروئی برقست در این صحرا هر سو زپی خرمن در ده تو زکوة حسن ای خرمن نیکوئی چندانکه به نیکوئی مشهور در آفاقی آوخ که دو صد چندان بیشی تو به بدخوئی بر ناسره سیم غیر مفروش خود ای یوسف آن به که نگه داری این نقد نکوروئی خواهد صله از بوسه زآن لب نکنی منعش آشفته که حیدر را آمد به ثناگوئی آشفتهٔ شیرازی : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۲۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100721