گشت از اندیشهٔ آن ترک ستم مشرب ما همچو تبخال گره بر لب ما مطلب ما سوز عشق از سر ما تا دم آخر نرود استخوانی شده چون شمع ز داغت تب ما آرزوها همه در پردهٔ دل پنهان ماند حرف مطلب نشنیده است کسی از لب ما کوکب طالع ما در دل شب روشن گشت ‏ صبح نوروز شد از فیض وصالت شب ما چشم بد دور از آن آتش رخسار که دوش سوخت جویا چو سپند از غم او کوکب ما جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101910