سوختم در یاد شمع عارض جانانه ها بر هوا دارد غبارم شوخی پروانه ها باده تا افروخت شمع عارضش را می کند موج می بیتابی پروانه در پیمانه ها هیچگه بی آه دودی از دل ما برنخاست باشد از دیوانه ها آبادی ویرانه ها مهر و مه بیتابی پروانه بر گردش کنند گر بریزند از غبارم رنگ آتشخانه ها داغ دل از قصه فرهاد و مجنون تازه شد ریخت بر زخمم نمکها شور این دیوانه ها در کف ما اختیار توبه را نگذاشتند سرنوشت ماست جویا از خط پیمانه ها جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101929