بنگر رخ به آتش می تاب داده را حسن صفا به گوهر سیراب داده را هردم ز آسمان زبون کش رسد شکست همچون حباب خانه به سیلاب داده را در سینه ام ز شوخی مژگان شکسته ای صد دشنه ای به زهر ستم آب داده را ماند ز نازها که به ابرو کند مدام چشم تو مست پشت به محراب داده را جویا به طرز آن غزل بینش است این ‏«ماند دلم سفینه به گرداب داده را»‏ جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101934