آتش به جان فکنده رخت آفتاب را زلف تو کرده خون به جگر مشک ناب را امروز چیزی از نسپاری به خویشتن روز جزاکس از تو نخواهد حساب را دایم ز درد نقص دل من بر آتش است اینجاست سیخ از رگ خامی کباب را مستوفی حساب شب و روزت ار شوی دانی زمان طاعتت اوقاف خواب را کیفیت بهار چو رند سیاه مست دامن کشان به جلوه ای آرد سحاب را جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102020