دل هجران زده از سیر گلستان سیر است دور از او موج هوابر سر ما شمشیر است نزند ال و پرش در دم حیرت رنگم این خزان جلوه، تذرو چمن تصویر است نالهٔ العطش آمد ز نگاهش چون شمع آتش عشق تو آنرا که گریبانگیر است گریه نگذاشت چو پروانه به گردش گردد موج اشکم به پر و بال نگه زنجیر است آه جویا چو جرس پهلوی گردون بشکافت نفس خستهٔ درد تو دم شمشیر است جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۶۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102048