شکست رنگ نگارم شد از شراب درست که ناتمامی ماه است زآفتاب درست به بزم باده پرستان منم که همچو حباب سبوی خویش برون آورم ز آب درست به رنگ و بوی جهان دل مده که گردیده است نظام عالم امکان ز انقلاب درست مرا عمارت حال خراب کن ساقی شود شکست دلم از شراب ناب درست به قصد زینت رو، رو به روی آینه شو!‏ که بی مقابله کی می شود کتاب درست به خویش پیچد از آنرو دل شکسته که شد شکست زلف سیاهش به پیچ و تاب درست چنان کنند تغافل به کار ما جویا که نشنویم ز کهسار هم جواب درست جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۲۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102098