رفتن از خویش به یادش سفر مردان است وادی بی خبری رهگذر مردان است تیغ صاحب جگران است بریدن زجهان چشم بستن ز دو عالم سپر مردان است ناز بر زندگی خضر کند کشتهٔ عشق هر که سر باخت در این راه سر مردان است اضطرابم به ره وادی مقصود رساند طپش دل ز غمش بال و پر مردان ا ست جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۸۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102173