دور از تو درونم همه باغ از گل داغ است یاد تو نسیمی که سراسر رو باغ است رفتی و گل از هجر تو افسرده چراغ است هر لالهٔ خونین جگر از درد تو داغ است جز در ره رفتن زخودش پی نتوان برد آسوده هر آنکس چو شرر گرم سراغ است دل از خیال رخت سرخوش ایاغ گل است نگه بروی تو پروانه چراغ گل است به ماه عارض او چهره شد ز بی رویی دلم همیشه ازین رو چو لاله داغ گل است به باغ باده دلم غم کشیده ام نکشد کرا هوای قدح نوشی و دماغ گل است جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۰۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102196