آنکه نتوان گشت قربانش پری روی من است وانکه بر گردش توان گردید بدخوی من است تا تو رفتی کار صبرم با جنون افتاده است داغ دل چون لاله در گرداب خون افتاده است جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۷۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102266