نوبهار است و شد از بسکه فراوان گل سرخ کوه و صحرا برد امروز به دامان گل سرخ باغ را موج صفا از سر دیوار گذشت کرده تا در چمن نامیه طوفان گل سرخ نکهت طرهٔ مشکین تو دارد زانرو به کف باد صبا داده گریبان گل سرخ ساغر و خنده زنان روی برافروخته باز آمدی نام خدا چون به گلستان گل سرخ باد شادی و غم عاشق و معشوق مدام تا بود ناله کنان بلبل و خندان گل سرخ قرمزی شاه نجف زینب این نه چمن است هست در گلشن امکان شه مردان گل سرخ سایهٔ مرحمتش تاج سر جویا باد تا به گلزار بود خرم و خندان گل سرخ جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۹۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102285