چو شوخ چشمی خود را ز روی آینه دید از آن فرنگ حیا لاله لاله رنگ چید میان چاه زنخدان او نشان یابد کسیکه پای دلش در ره هوس لغزید اسیر زلف و رخ و خال و خط به مدرس عشق بود چنانکه شناسد کسی سیاه و سفید به کام مرده دلان ریختی زلال حیات لبت چو در جسد نای روح نغمه دمید زتیغ بازی برق نگاه او امروز ز روی باده کشان شعله شعله رنگ پرید بسان طائر ذی بال می پرانیدند اگر چو جویا می داشت پیر خم دومرید جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۰۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102289