بگذشت نوجوانی و جسم نزار ماند گردی درین ره از پی آن شهسوار ماند رو داد وصل یار و همان دل فسرده ایم این غنچه ناشگفته درین نوبهار ماند افسوس از دلی که ز بیدردی آرمید آسوده خاطری که زغم بیقرار ماند هرگز نشد شکفته دل داغدار ما این لاله غنچه در چمن روزگار ماند جویا شباب رفت و به دل حسرتم گذشت گل رخت بست ازین چمن و خارخار ماند جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۵۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102342