از باغ رفت و گل خون دایم به جام دارد هر غنچهٔ پارهٔ دل بی او به کام دارد از عکس روی پنهان در گرد و کلفت غم آیینه ام ز جوهر در خاک دام دارد گر با خودم نبردی گیرم ز روی ناز است نام مرا نبردن آیا چه نام دارد؟ ریحان زگل دمیدش جویا چرا ننالم لطفی که خاص من بود امروز عام دارد جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۷۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102361