مانع سوز دل خستگی آزرم شود کی علاج تب عشق از عرق شرم شود دین و دل نذر گذارم تو مگر رام شوی می کشم چله کمان تو مگر نرم شود گردد از عکس رخش موم صفت آینه آب هم چو خورشید مه من چو ز می گرم شود می شود شرم ز بالای خرامت شوخی شوخی از پهلوی تمکین تو آزرم شود بید مجنون ز سرافکندگی آید بنظر از قد و قامت او سرو چو در شرم شود برد دلش نور نور یقین تافته جویا چون شمع زآتش عشق کسی را که سرش گرم شود جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۰۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102391