با چمن دوش به شوخی چه اداها می کرد غنچه را باد سحر بند قبا وا می کرد شوخی دختر رز دیدهٔ معنی بینم در پس پردهٔ رنگ تو تماشا می کرد همچو بوی گلم از ضعف ز جا برمی داشت گر نسیمی ز چمن روی بصحرا می کرد پیش از آندم که شود مصرع قدش موزون کسب معنی دلم از عالم بالا می کرد طعن من بر لب شیرین تو بیکار نبود اینقدر هست که راه سخنی وا می کرد دل به مستی ز لبش کام خود امشب بگرفت مطلبی شوخ تر ای کاش تمنا می کرد پیش از آندم که فرو چیده شود این دکان دل سودازده با زلف تو سودا می کرد شبنمی را که کف مهر زگلشن پیچید تکمهٔ پیرهن غنچهٔ گل وا می کرد کافرم هرگز اگر موج به دریا کرده است آنچه دور از تو تپش با دل جویا می کرد جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۸۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102573