چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آتش چو جام باده از لطفش گل سیراب شد آتش سرت گردم چه باشد اینکه در پیمانه می ریزی ز خوی گرمت آتش آب شد، یا آب شد آتش زبان اضطراب شمع یعنی شعله می گوید زعکس آفتاب عارضی بیتاب شد آتش فکمند افسانهٔ سوز و گدازم شور در عالم میان سنگ آندم کز شرر در خواب شد آتش ز فیض عکس رخساری بود جویا در این دریا به رنگ شعلهٔ جواله گر گرداب شد آتش جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۵۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102642