از آن چون آب در گلها بود آهسته رفتارش که می ترسد بریزد آب و رنگ از حسن سرشارش کشد مجنون ما پای طلب در دامن دشتی که دارد شوخی مژگان لیلی هر سر خارش ریاضت شاهد اعمال هر کس را بیاراید گداز دل نهد آیینه پیش حسن کردارش درستی جوی در کار دل از فیض شکست دل شکستن در حقیقت خانهٔ دل راست معمارش ز حق مگذر بریدن سخت دشوار است ای ناصح ز کافر کیش شوخی کز رگ جان است زنارش نبیند از شکست خانهٔ تن هیچکس نقصان که باشد گنجها جویا، نهان در زیر دیوارش جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۷۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102653