به تماشای تو بشفت بهار نگهم ریخت گل روی تو در جیب و کنار نگهم بی تو از دیدهٔ تر تا سر مژگان نرسد بسکه افتد گره از اشک به تار نگهم چشم بد دور، به سامان ز جمالش برگشت صد چمن بوی گل افشاند غبار نگهم گشادی در چمن تا کاکل از هم پریشان گشت سنبل چون گل از هم ز بس دادم رواج آزادگی را ز بار رنگ می پاشد گل از هم جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۹۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102780