برون آی از نقاب و مشهدم را رشک ایمن کن!‏ چراغی بر مزار کشتگان خویش روشن کن!‏ گل شب زنده داری از ریاض زندگانی چین ‏ متاع فیض بر بالای هم چون ماه، خرمن کن!‏ ز کتمان غمش تنگ آمدم، بی طاقتی رحمی گل چاک دلم را لاله سان در جی و دامن کن!‏ چراغان ساز جویا تربت فرهاد و مجنون را گل از اشک جگرگون کوه و صحرا را به دامن کن جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۹۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102841